English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6236 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unprejudiced U بدون تبعیض یا طرفداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unbiased U بدون تبعیض
without distinction of sex U بدون تبعیض جنسی اززن ومرد
with out any p to U بدون هیچ طرفداری ازاو
unjust discrimination U تبعیض
prejudice U تبعیض
discrimination U تبعیض
prejudices U تبعیض
racial discrimination U تبعیض نژادی
unjust discrimination U تبعیض کردن
sexism U تبعیض جنسی
prejudice U تبعیض کردن
discriminator U قائل به تبعیض
price discrimination U تبعیض قیمت
discrimination U تبعیض کردن
prejudices U تبعیض کردن
segregation U تبعیض نژادی
racism U تبعیض نژادی
rate discrimination U تبعیض نرخ
discriminatory U تبعیض امیز
indiscrimination U عدم تبعیض
sex discrimination U تبعیض جنسی
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
forjudge U تبعیض قائل شدن
forejudge U تبعیض قائل شدن
perfect price discrimination U تبعیض قیمت کامل
discriminates U تبعیض قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
discriminate U تبعیض قائل شدن
discriminative U وابسته به تبعیض یا تمیز
price discriminating monopoly U انحصار تبعیض قیمت
option of contract invalid in part U خیار تبعیض صفقه
discriminating monopoly U انحصار تبعیض امیز
partiality U طرفداری
partisanship U طرفداری
devotion U طرفداری
adhesion U طرفداری
siding U طرفداری
one sidedness U طرفداری
favouritism U طرفداری
one tideness U طرفداری
sidings U طرفداری
favoritism U طرفداری
preference U تبعیض متقلبانه بین غرماء
discriminate against someone U نسبت به کسی تبعیض کردن
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
prejudicial U زیان رسان تبعیض امیز
preferences U تبعیض متقلبانه بین غرماء
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
prejudicious U زیان رسان تبعیض امیز
germanism U طرفداری از المان
side U طرفداری کردن از
prelatism U طرفداری ازمتران ها
biases U طرفداری تعصب
growthmanship U طرفداری ازرشد
take the part of U طرفداری کردن
sides U طرفداری کردن از
bias U طرفداری تعصب
party spirit U طرفداری حزبی
advocate طرفداری کردن
to stand for U طرفداری کردن از
he sided with us U طرفداری از ما کرد
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
biases U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
prejudices U قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
prejudice U قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
bias U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
favored U طرفداری مرحمت کردن
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
favors U طرفداری مرحمت کردن
proslavery U طرفداری از برده فروشی
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
favoring U طرفداری مرحمت کردن
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
favours U طرفداری مرحمت کردن
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favor U طرفداری مرحمت کردن
advocating U طرفداری کردن حامی
To take someones side . To side with someone. U از کسی طرفداری کردن
advocates U طرفداری کردن حامی
favour U طرفداری مرحمت کردن
advocated U طرفداری کردن حامی
royalism U طرفداری از رژیم سلطنتی
respect of persons U طرفداری و واهمه از کسان
to take the p of a person U ازکسی طرفداری کردن
favouring U طرفداری مرحمت کردن
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
dumping U سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
partook U بهره داشتن طرفداری کردن
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
double standard U قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
feminism U عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
temperance U طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
The senator argued in favour of lowering the tax. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
royalism U شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
teetotal U وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
world federalism U طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
prohibitionism U طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
to stand up for U پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
favour U نیکی کردن به طرفداری کردن
favor U نیکی کردن به طرفداری کردن
favoring U نیکی کردن به طرفداری کردن
favouring U نیکی کردن به طرفداری کردن
favored U نیکی کردن به طرفداری کردن
favours U نیکی کردن به طرفداری کردن
favors U نیکی کردن به طرفداری کردن
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
goalless U بدون گل
doubtlessly U بدون شک
unstressed U بدون مد
wanting U بدون
obtrusively U بدون حق
not nearctic U بدون
sans U بدون
undoubted U بدون شک
i'll warrant U بدون شک
undoubtedly U بدون شک
to a certainty U بدون شک
and no mistake U بدون شک
without U بدون
but U بدون
bottomless U بدون ته
indubitable U بدون شک
acheilos U بدون لب
acheilous U بدون لب
ex- U بدون
ex U بدون
faultless U بدون خطا
consistently U بدون تناقض
quiescently U بدون جنبش
nothing if not <idiom> U مطمئنا،بدون شک
excluding meals U بدون غذا
decaffeinated U بدون کافئین
recoilless U بدون لنگر
unequivocally U بدون ابهام
unattended U بدون متصدی
unequivocal U بدون ابهام
to be sure <idiom> U مطمئنا ،بدون شک
adrift U بدون هدف
in vain <idiom> U بدون تفثیروموفقیت
by rote U بدون فکر
under one's own steam <idiom> U بدون کمک
wing it <idiom> U بدون آمادگی
prosaically U بدون لطافت
without milk U بدون شیر
vacant succession U بدون جانشین
unpromising U بدون امید
unmennerly U بدون اداب
unmannered U بدون اداب
toothless U بدون دندانه
acid free U بدون اسید
terrorless U بدون ترس
achromic U بدون ترخیم
achromatic U بدون ترخیم
continuously U بدون توقف
unresponsive U بدون احتیاط
termless U بدون شرط
unsigned U بدون امضاء
involuntarily U بدون اراده
tenantless U بدون مستاجر
acranial U بدون کاسهء سر
unvocal U بدون موسیقی
unvalued U بدون ارج
bloodless U بدون خونریزی
untitled U بدون سراغاز
untitled U بدون عنوان
immediately U بدون واسطه
acold U بدون احساسات
confidently U بدون شبهه
unfurnished U بدون اثاثیه
undeviating U بدون تردیدرای
undeviating U بدون انحراف
Recent search history Forum search
1postside
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
2In order to be interesting you have to be mean
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1leave the trial?
1free chlorine residual
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com